چندی قبل یک وکیل دادگستری به دادسرای ویژه سرقت رفت و از سرقت 48 تخته فرش نفیس از مغازه موکلش خبر داد و گفت: موکلم در کار صادرات فرشهای نفیس بود و دو سال قبل فوت کرد.
از آنجایی که فرزندان و همسرش در امریکا زندگی میکردند، پس از مدتها تصمیم گرفتند اموال او را در ایران بررسی کنند و وظیفه این کار برعهده من بود.
دیروز که به مغازه فرشفروشی او رفتم، در کمال ناباوری متوجه شدم 48 تخته فرش شناسنامهدار سرقت شده است. تنها کسی که کلید مغازه را داشت، شاگرد مغازه بود.
به دنبال شکایت وکیل دادگستری، تحقیقات به دستور بازپرس تقیزاده آغاز شد و در حالی که ردیابیها برای دستگیری شاگرد مغازه ادامه داشت، مشخص شد وی به اتهام نگهداری اسناد جعلی و سرقتی بازداشت شده و در زندان است.
پس از هماهنگیهای لازم، مرد جوان از زندان به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد. او ابتدا منکر سرقت شد اما در ادامه تحقیقات به ناچار به سرقت اعتراف کرد و گفت: با مرد فرشفروش در کلاسهای عرفان حلقه آشنا و مرید او شدم، بعد هم در مغازهاش کار میکردم اما حق و حقوقم را نداد. من 400 میلیون تومان از او پول میخواستم.
سر همین مسأله با هم دعوایمان شد و مرا از مغازه بیرون کرد. بعد از مدتی فهمیدم او فوت کرده است. با خودم گفتم حق و حقوق مرا که نداد، به جایش چند تخته فرش برمیدارم و سر فرصت میفروشم.
بعد هم فرشها را به خانه دوستم بردم تا برایم نگه دارد اما او به من نارو زد و با گذاشتن اسناد جعلی در خانهام، مرا به زندان انداخت.
به دنبال اظهارات مرد جوان، تحقیقات برای بازداشت دوست وی آغاز شد تا پلیس فرشها را پیدا کند اما در این میان با شکایت یک دفترخانهدار، پرونده تازهای گشوده شد که بار دیگر پای شاگرد مغازه را به این پرونده نیز باز کرد. صاحب دفترخانه گفت: زنی با کارت ملی جعلی خودش را مالک دو قطعه زمین معرفی کرده و قصد فروش دارد.
بدین ترتیب با حضور بموقع پلیس، زن جوان دستگیر و مشخص شد اسناد زمینها به نام همسر مرد فرشفروش است.
با این فرضیه که اسناد از سوی شاگرد مغازه سرقت شده باشد بار دیگر از او بازجویی کردند که وی گفت: من اسناد را از مغازه سرقت کردم؛ چون به نام همسر صاحبکارم بود، تصمیم گرفتم با ترفندی زمینها را بفروشم چون فرشها را که دوستم بالا کشیده بود و پولی به من نرسید.
او ادامه داد: در زندان به همسلولیام به نام ارسلان ماجرا را گفتم و از او خواستم زنی را پیدا کند و خودش را جای همسر مرد فرشفروش جا بزند و زمینها را که حدود 40 میلیارد تومان ارزش داشت، بفروشد.
او هم با کمک دامادشان که بیرون از زندان است، المیرا را به من معرفی کرد. داماد ارسلان برای زمینها مشتری پیدا کرد و با مدارک جعلی قصد داشتیم المیرا را به جای مالک زمینها جا بزنیم که مرد دفتردار متوجه شد و ماجرا لو رفت.
رد پای یک زندانی
با اظهارات متهم، ارسلان برای تحقیقات از زندان به دادسرای امور جنایی پایتخت منتقل شد و گفت: من از ماجرای جعل مدارک خبر ندارم. من خودم به اتهام آدمربایی و تهدید به قتل در زندانم و تا آزادیام چند ماه بیشتر نمانده است اما حالا گرفتار شدم.
وی درباره جرم قبلیاش گفت: همسایهمان به نامزدم تجاوز کرده بود، من هم او را با تهدید اسلحه ربودم و میخواستم به قتل برسانم اما موفق نشدم. وقتی دستگیر شدم، نتوانستیم اتهام تجاوز را ثابت کنیم و خودمان محکوم شدیم. 57 سال حبس برایم در نظر گرفته شد که بعد از مدتی درخواست عفو دادم و به 10 سال حبس تبدیل شد. قرار بود چند ماه دیگر آزاد شوم اما به خاطر همدستی با این مرد سارق، جرمم سنگین شده است.
سارق ۴۸ تخته فرش نفیس از دوستش رودست خورد